پست های پرطرفدار

۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

اتمام عذاب از قوم حضرت یونس علیه السلام

یونس(علیه السلام) در سى سالگى مأمور ارشاد مردم شهر نینوا در سرزمین موصل بود و سى و سه سال در میان مردم به ارشاد مشغول بود که به جز دو نفر به نام روبیل و تنوخا به او ایمان ایمان نیاورد.
روبیل از خاندان علم و نبوت بود ولى تنوخا عابد و از علم بهره اى نداشت، وقتى حضرت یونس(علیه السلام) دید که غیر از دو نفر به او ایمان نمى آورند از خداوند در خواست عذاب نمود، ولى روبیل از روى دلسوزى و علم و حکمتى که داشت مانع چنین درخواستى شد، ولى پس از گذشت مدتى کسى ایمان نیاورد، تا اینکه حوصله یونس(علیه السلام)به تنگ آمد و در نهایت نفرین نمود، خداوند متعال به او خبر داد که در فلان روز عذاب بر آنها نازل خواهد شد، حضرت یونس(علیه السلام) نیز به روبیل اطلاع داد، روبیل هر چه خواست او را منصرف کند نتوانست، یونس(علیه السلام) پیش مردم آمد و وعده عذاب الهى را به آنها اطلاع داد، مردم او را تکذیب کرده و از خود راندند، یونس(علیه السلام) به همراه تنوخا از شهر خارج شد و منتظر عذاب الهى بود.
روبیل مردم را از عذاب الهى و راندن یونس(علیه السلام) ترسانید، موعظه او در آنها اثر کرد و قرار شد همه با مشاهده عذاب به صحراها روند و بچه ها را از مادران جدا کرده ناله کنند و توبه نمایند، بعضى گفته اند: ابر تاریکى آسمان را گرفت و دود غلیظى از ابر بیرون آمد و سراسر شهر را تاریک کرد و همچنان پائین مى آمد تا به بامها رسید، مردم از دیدن عذاب همانطور که اتفاق کرده بودند به صحرا ریختند و ضجه و ناله از زنان و بچه ها و مردان بلند شد و توبه نمودند. خداوند عذاب را از آنها دور کرد، یونس(علیه السلام) که از مردم خشمناک بود نزدیک دریا آمد، و دید کشتى آماده مسافرت است و جمعى نیز سوار شده اند از آنها خواست او را نیز سوار کنند، آنها او را سوار کرده و به راه افتادند.(1)

ـــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 234.

هیچ نظری موجود نیست: