پست های پرطرفدار

۱۳۹۸ آبان ۶, دوشنبه

بسمه تعالی 

سالروزشهادت جانسوز پناه شیعیان حضرت امام علی بن موسی الرضا (صلی الله علیه) به محضر مبارک امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و جمیع مؤمنین تسلیت باد.

•الامام الرضا صلی الله علیه: أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعينَ حَسَنَةً، وَ الْمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.

•پنهان كننده كار نيك [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشكاركننده كار بد سرافكنده است، و پنهان كننده كار بد آمرزيده است.

📚کافی، ج ۴، ص ۱۶۰.


۱۳۹۸ شهریور ۲۳, شنبه

عشق حسین

عشق حسین علیه‌السلام به حرکات مخصوص در عزاداری نیست. این خوب است، ولی فقط این نیست. به این نیست که آن‌قدر بر سرت بزنی که بی‌هوش شوی یا قمه بزنی که خون بیاید! بهتر از این کارها و حتی بهتر از سینه زدن -که خیلی هم خوب است- این است که خودت را امتحان کنی، ببینی چقدر عاشق چیزی هستی که حسین علیه‌السلام دوست داشت! امام حسین عاشق نماز بود. او به کربلا آمد تا امر به معروف و نهی از منکر کند و اولین معروف نماز است، امّا نه نمازی که یزید و معاویه می‌خواند؛ ببین نمازی که حسین بن علی علیهماالسلام می‌خواند چطور بود!

🔹آن‌که تابع حسین است، نمازش باید چگونه باشد؟ بیاییم خودمان را امتحان کنیم؛ اگر می‌بینی در این دهه عزاداری کردی؛ غذا پختی؛ اطعام کردی، شکر خدا کن، ولی آیا صبح برای نماز بیدار می‌شوی؟آیا به نمازت اهمیت می‌دهی؟ اگر اهمیت دادی، کارَت درست بوده. حالا که بلند شدی، آیا خواب‌آلود نماز می‌خوانی یا از خدا و امام حسین می‌خواهی کمک کنند دو رکعت نمازِ خوب بخوانی! گذشتیم از نماز شب که نزد ائمۀ اطهار علیهم‌السلام فوق‌العاده اهمیت داشت.

🔸آیت الله سید علی محمد دستغیب - شب چهارم محرم  ۱۳۹۸

۱۳۹۸ شهریور ۲۱, پنجشنبه

ده حدیث در مورد محرم و عزاداری

✉امام رضا (ع) در روايتي به «ريان بن شبيب» فرموده است كه در شادي ما، شاد باش و در اندوه ما، اندوهگين باش كه اين كار بهشت را تضمين مي‌كند.
شيعه و پيروي واقعي ائمه اطهار (ع) هرگز در عزا و خاموشي آن ستارگان درخشان بي‌تفاوت نبوده و چه اشك‌ها كه در سوگ آنان بر گونه جاري ساخته‌اند.
در ادامه ۴۰ حديث از احاديث اهل‌بيت (ع) كه به عزاداري، به‌ويژه عزاداري سيد و سالار شهيدان مي‌پردازد را مرور مي‌كنيم.

👈 آتش عشق حسينى

قال رسول الله (ص): ان لقتل الحسين (ع) حرارة فى قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا.
پيامبراكرم (ص) فرمود: براى شهادت حسين (ع)، حرارت و گرمايى در دل‌هاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمى‏شود. (جامع احاديث الشيعه، ج ۱۲، ص۵۵۶)

👈 عاشورا، روز غم

قال الرضا (ع): من كان يوم عاشورا يوم مصيبته و حزنه و بكائه جعل الله عزوجل يوم القيامة يوم فرحه و سروره.
امام رضا (ع) فرمود: هر كس كه عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريه‏اش باشد، خداوند روز قيامت را براى او روز شادى و سرور قرار مى‏دهد. (بحارالانوار، ج ۴۴، ص۲۸۴)

محرم ماه سوگواری

محرم ماه سوگواری

قال الرضا (ع): كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام، فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه...
امام رضا (ع) فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مى‏رسيد، پدرم (موسى بن‏ جعفر) ديگر خندان ديده نمى‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‏يافت تا آن كه ده روز از محرم مى‏گذشت، روز دهم محرم كه مى‏شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. (امالى صدوق، ص ۱۱۱)

👈 ديده‏هاى خندان

قال رسول الله (ص): يا فاطمة! كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت على مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة.
پيامبراكرم (ص) فرمود: فاطمه جان! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. (بحارالانوار،ج ۴۴، ص۲۹۳)

👈 سالگرد سوگ حسين (ع)

عن الصادق (ع): نيح على الحسين بن على سنة فى كل يوم و ليلة و ثلاث سنين من اليوم الذى اصيب فيه.
حضرت صادق (ع) فرمود: يك سال تمام، هر شب و روز بر حسين بن على (ع) نوحه‌خوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج ۷۹، ص۱۰۲)

👈 وقف براي عزادارى

قال الصادق (ع): قال لى ابى: يا جعفر! اوقف لى من منالى كذا و كذا النوادب تندبنى عشر سنين بمنى ايام منى.
امام صادق (ع) مى‏فرمايد: پدرم امام باقر(ع) به من فرمود: اى جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه‌خوانان كن كه به مدت ده سال در «منا» در ايام حج، بر من نوحه‌خوانى و سوگوارى كنند. (بحارالانوار، ج ۴۶، ص۲۲۰)

👈 نوحه‌خوانى سنتى

عن ابى هارون المكفوف قال: دخلت على ابى عبد الله (ع) فقال لى: انشدنى، فأنشدته فقال: لا، كما تنشدون و كما ترثيه عند قبره...
ابوهارون مكفوف مى‏گويد: خدمت حضرت صادق (ع) رسيدم. امام به من فرمود: «برايم شعر بخوان». پس برايش اشعارى خواندم. فرمود: اينطور نه، همان طور كه (براى خودتان) شعر خوانى مى‏كنيد و همانگونه كه نزد قبر حضرت سيد الشهداء مرثيه مى‏خوانى. (بحارالانوار، ج ۴۴، ص۲۸۷)

👈 پاداش شعر گفتن براى حسين (ع)

قال الصادق (ع): ما من احد قال فى الحسين شعرا فبكى و ابكى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له.
امام صادق (ع) به جعفر بن عفان فرمود: هيچ كس نيست كه درباره حسين (ع) شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن كه خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏كند و او را مى‏آمرزد. (رجال شيخ طوسى، ص۲۸۹)

👈 سرودن براى اهل‌بيت (ع)

قال الصادق (ع): من قال فينا بيت شعر بنى الله له بيتا فى الجنة.
امام صادق (ع) فرمود: هر كس در راه ما و براى ما يك بيت شعر بسرايد، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏كند. (وسائل الشيعه،ج ۱۰، ص۴۶۷)

👈 اصحاب مدح و مرثيه

قال الصادق (ع): الحمد لله الذى جعل فى الناس من يفد الينا و يمدحنا و يرثى لنا.
امام صادق (ع) فرمود: خدا را سپاس كه در ميان مردم، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مى‏آيند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثيه مى‏گويند. (وسائل الشيعه، ج ۱۰، ص۴۶۹)

👈: شعرخوانى در ايام عزا

قال الرضا (ع): يا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الايام حزن كانت علينا اهل البيت (ع).
امام رضا (ع) به دعبل (شاعر اهل بيت) فرمود: اى دعبل! دوست دارم كه برايم شعرى بسرايى و بخوانى، چرا كه اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى است كه بر ما خاندان رفته است. (جامع احاديث الشيعه، ج ۱۲، ص۵۶۷)

👈 مرثيه، نصرت اهل بيت (ع)

عن الرضا (ع): يا دعبل! ارث الحسين (ع) فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حيا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت.
امام رضا (ع) فرمود: اى دعبل! براى حسين بن على (ع) مرثيه بگو، تو تا زنده‏اى، ياور و ستايشگر مايى، تا مى‏توانى، از يارى ما كوتاهى مكن. (جامع احاديث الشيعه،ج ۱۲، ص۵۶۷)

👈 شيعيان همراه و همدل با ائمه

قال على (ع): ان الله...اختار لنا شيعة ينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شيعيان و پيروانى برگزيده است كه ما را يارى مى‏كنند، با خوشحالى ما خوشحال مى‏شوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحكم،ج ۱، ص۲۳۵)

👈 كشته اشك

قال الحسين (ع): انا قتيل العبرة لا يذكرنى مؤمن الا بكى.
حسين بن على (ع) فرمود: من كشته اشكم. هيچ مؤمنى مرا ياد نمى‏كند مگر آن كه ـ به خاطر مصيبتهايمـ گريه مى‏كند. (بحارالانوار، ج ۴۴، ص۲۷۹)

👈 يك قطره اشك

قال الحسين (ع): من دمعت عيناه فينا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة.
حسين بن على (ع) فرمود: چشمان هر كس كه در مصيبتهاى ما قطره‏اى اشك بريزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد. (احقاق الحق، ج ۵، ص۵۲۳)
قوع آثار آن در پيدايش انقلاب اسلامي و پيروزي آن بهترين گواه اين مدعاست.

۱۳۹۸ شهریور ۱۱, دوشنبه


بعضى گفته اند: کربلا مشتق از کَربَله ، بفتح کاف و باء موحده بر وزن عنفله ،بمعنى رخوت و نرمى است ، یقال به کربله (اى رخوه فى قدمیه ) بخاطر آنکه خاک کربلا نرم بود۰ و یا از کربلا است بمعنى ((الخالص الزّکى یقال کَربَل الحِنطَه اِذا انفّاها فسمیت بذلک لان ارضها خالصه طیَّبه )) و یا از کربل بر وزن جعفر است . و کربل نام علفى است که بسیار سرخ و برّاق مى باشد زیرا که از آن علف در آن سرزمین بسیار بود.

البته کربلا مرکب است از دو کلمه کرب و بلا و بخاطر کثرت استعمال کربلا شده است . زیرا که روایت مى باشد که بهترین اولاد پیغمبران در آنجا به شهادت میرسند و سر انور اکثر ایشان را در آن زمین با لب تشنه بریدند و ملائکه ها هزار سال قبل از شهادت سیّدالشهداء - علیه آلاف التحیّه و الثناء - آن مکان شریف را زیارت میکردند.

و قد قتل فیها قبل الحسین علیه السلام ماءئه نبىّ و ماءئه سبط و انّها تزفّ الى الجنه بطینها و شجرها و جمیع ما فیها کما تزفّ العروس  الى ازواجها

ترجمه : و قبل از امام حسین علیه السلام صد پیغمبر و صد نفر فرزند پیغمبر کشته شدند، در آنجا و آنها میروند بسوى بهشت و آنچه در بهشت است مانند آنکه عروس بسوى زوجش میرود و جمعى از پیامبران به آنمکان عبور نمودند و متذکّر مصیبت فرزند پیامبر آخرالزمان شده و بر هر یکى از آنها در قسمتى کرب وبلا وارد شده است .(۱)

__________________________

۱-بحرالمصائب ص ۳۵۱.

آيا امام حسين(ع) دختري به نام «رقيّه» داشته است؟


ý مورخان و مقتل‌نويسان هنگام بيان فرزندان امام حسين(ع) به ذكر دو دختر به نام‌هاي فاطمه و سكينه، بسنده كرده‌اند؛1 برخي نيز نام «زينب» را بدان‎ها افزوده‌اند؛2 اما در هيچ يك از منابع اوليه، نامي از دختري خردسال براي امام حسين(ع) كه رقيه، فاطمه صغري و يا نام ديگري داشته باشد موجود نيست و نيز اين جريان كه هنگام اقامت كاروان اسيران در شام دختري خردسال از امام حسين(ع) در فراق پدر و هنگام مواجهه با سر بريده پدر جان داده باشد، به چشم نمي‌خورد؛ ولي در برخي از كتاب‎هاي متأخر شرح حال اين دختر كوچك و قصه جان ‌سوز او در خرابه شام بيان شده است.3 بيشتر اين نويسندگان اين جريان را از كتاب «كامل بهايي» ـ نوشته قرن هفتم هجري ـ روايت كرده‌اند.
براي وجود چنين دختري دو شاهد مي‌توان آورد: شاهد اول: هنگامي كه زينب(س) در كوفه با سر بريده امام حسين(ع) مواجه شد، اشعاري سرود كه در ضمن آن آمده است: «اي برادرم! با فاطمه كوچك سخن بگو كه نزديك است قلبش تهي گردد.»4 كه نشان از وجود چنين دختر خردسالي كه در فراق پدر بي‌تاب بوده، دارد.
شاهد دوم: آورده‎اند كه: امام حسين(ع) در آخرين لحظات حيات خويش، هنگام مواجهه با شمر، چنين فرمود:
الا يا زينب يا سكينه! ايا ولدي! من ذايكون لكم بعدي؛ الا يا رقيه! يا ام‌كلثوم! انتم وديعة ربي، اليوم قد قرب الوعد.5
كه در اين‎جا امام حسين(ع) نام رقيه را آورده است.
قديمي‌ترين منبعي كه درباره دختر امام حسين در شام، اظهار نظر كرده است، عمادالدين طبري در «كامل بهايي» است؛ وي مي‌نويسد: «دختركي بود چهار ساله، شبي از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسين كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخواست.»6 يكي از منابعي كه عمادالدين طبري جريان را از او نقل كرده است، كتاب «الهاوية» نوشته‌ي دانشمندي سني به نام محمد بن‎احمد مأموني است.
در مقاتل گفته شده كه بعد از شهادت علي‌اصغر، امام حسين(ع) او را به پشت خيمه‌ها برد و دفن كرد و اكنون چنين معروف است كه علي‌اصغر روي سينه امام حسين(ع) قرار دارد؟
اين قضيه كه امام سجاد(ع) علي‌اصغر را بر روي سينه‌ي حضرت سيدالشهدا(ع) گذاشت و دفن كرد، واقعيت ندارد؛ زيرا اوّلا،ً جنازه را در قبر بر طرف راست مي‌خوابانند كه رويش به طرف قبله باشد؛ اگر گفته شود: حضرت او را در مقابل سينه‌ي امام،(ع) در زمين به طرف قبله گذاشت، باز حرفي است، اگر چه مدرك ندارد و ثانياً، از جهت حكم شرعي، جنازه‌ي طفل را روي سينه گذاشتن و آن‌طور دفن كردن چه صورت دارد، آيا جايز است؟ آيا مي‌شود آن را نسبت به امام(ع) داد؟ و نقل اين موضوع، يعني گذاشتن جنازه‌ي حضرت علي‌اصغر(ع) بر روي سينه‌ي مبارك سيدالشهدا(ع) و نسبت آن به بعضي از بزرگان علما، اگر صحت داشته باشد از باب اين است كه آن طفل صغير شهيد از بس قلب مبارك سيدالشهدا(ع) را با تير خوردنش سوزانيد مثل اين است كه روي سينه‌ي امام(ع) دفن شده است و در حالي نقل كرده‎اند كه تمامي شهداي بني‌هاشم در زير پاي امام(ع) مدفونند، حتي علي‌اصغر و نزديك‎ترين كسي از شهدا به آن حضرت، فرزندش حضرت علي اكبر(ع) است و بعد از بني‌هاشم سايرين مدفونند و در اين مطلب جاي شك نيست.7
«عبدالله» كدام يك از فرزندان امام حسين(ع) است؟
عبدالله نام طفل امام حسين(ع) است كه در آخرين لحظات جنگ، در آغوش امام(ع) به شهادت رسيد؛ البته برخي به اشتباه او را علي‌اصغر مي‌نامند.
در بررسي تاريخ كربلا و وقايع روز عاشورا، به صحنه‌ جان ‌سوزي برمي‌خوريم كه بسياري از بزرگان و مورخان آن را نقل كرده‌اند و گفته‌اند كه در آخرين ساعات نبرد، طفلي از امام حسين(ع) كه در آغوش ايشان بود، هدف تير دشمن قرار گرفته، به شهادت ‌رسيد. نام اين طفل را بسياري «عبدالله» 8 و برخي «علي» 9 و يا «علي‌اصغر»10 گفته‌اند. و بعضي ديگر نيز صرفاً به كلمه طفلي از حسين(ع) اكتفا كرده، از او نامي نبرده‎اند.11
البته در زيارت ناحيه مقدسه چنين آمده است: سلام بر «عبدالله» طفل شيرخوار تيرخورده، در خون خويش غلطيده كه خونش به آسمان جهيد و در آغوش پدرش به تير دشمن ذبح گرديد.12
تمام منابع اتفاق دارند كه تنها يك فرزند شيرخوار امام حسين(ع) با آن كيفيت به شهادت رسيده است و تنها اختلاف در نام اوست. مرحوم مجلسي مي‌گويد:
«نزد من صحيح اين است كه امام حسين سه پسر به نام علي داشته است».13 «اما اختلاف درباره اسم او احتمالاً به جهت اين بوده كه اين طفل را به دو نام مي‎خواندند، با توجه به اين كه طبق روايتي، امام به خاطر علاقه زيادي كه به پدرش داشت، بارها نام علي را بر فرزندانش گذاشته است.»14
آيا امام حسين(ع) دختري به نام فاطمه‌ي صغري داشته است كه به هنگام شهادت ايشان در مدينه مانده باشد؟
در كتب معتبر تاريخ و مقاتل، نامي از فاطمه صغري ـ فرزند امام حسين(ع) ـ و ماندن وي در مدينه و عدم حضورش در كربلا، نيامده است.
در فهرست اسامي فرزندان امام حسين(ع) در كتب تاريخ و مقاتل، نام دو دختر15 و يا سه دختر16 به نام‌هاي سكينه، فاطمه و زينب، به ثبت رسيده است و نامي از دختري به نام فاطمه صغري موجود نيست و به اتفاق همه مورخان و مقتل‌نويسان، امام حسين(ع) هنگام حركت از مدينه به سوي مكه، تمام فرزندان خود، فرزندان امام حسن(ع) و اهل‌بيت خود را، به جز محمد بن‌حنفيه، به همراه داشتند.17
بنابراين، از امام حسين(ع) فرزندي به نام فاطمه صغري كه در مدينه مانده باشد و در صحنه كربلا حضور نداشته باشد، در تاريخ ثبت نشده است.
آيا مادر علي‌اكبر زودتر از مادر امام سجاد با امام حسين(ع) ازدواج كرد كه نام علي‌اكبر بر، ايشان نهاده شده است و علي ‌اوسط و علي ‌اصغر كدامند؟ و سن حضرت علي‌اكبر چقدر بوده است؟
بسياري از مورّخان بر اين باورند كه امام حسين(ع) دو پسر به نام «علي» داشته‌ است كه به «علي‌اكبر» و «علي‌اصغر» معروف بودند.18 برخي نيز از سه فرزند به نام‎هاي «علي‌اكبر»، «علي‌اوسط» و «علي‌اصغر»ياد كرده‎اند.19 اما اين كه امام سجاد(ع) و علي ‌بن الحسين شهيد جوان ـ كدام يك از اين‎ها مي‎باشند، سه نظريه وجود دارد:
الف ـ امام سجاد(ع) علي‌اصغر و شهيد جوان كربلا علي‌اكبر بوده است؛20
ب ـ عكس نظريه اول، يعني امام سجاد(ع) علي‌اكبر بوده و شهيد كربلا علي اصغر؛21
ج ـ شهيد كربلا علي‌اكبر، امام سجاد(ع) علي‌اوسط و فرزند خردسالي از امام حسين(ع) علي اصغر بوده‎اند.22
به عنوان شاهدي براي نظريه، اول به اين كلام امام سجاد(ع) تمسك جسته‎اند كه در جواب عبيدالله بن‌ زياد وقتي كه گفت: «آيا خدا علي را نكشت؟» فرمود: «من برادري داشتم كه علي نام داشت و از من بزرگ‎تر بود و مردم او را كشتند.»23 البته برخي ديگر هنگام نقل اين عبارت، جمله «از من بزرگ‎تر بود» را نياورده‌اند،24 اما اين‎كه چرا نام يكي «علي‌اكبر» و ديگري «علي‌اصغر» نهاده شده، براي تمييز و عدم اشتباه بوده است.
اما درباره تاريخ ازدواج امام حسين(ع) با مادران آن دو، هيچ مطلب مستندي نداريم. نام مادر جوان شهيد كربلا «ليلي دختر ابي‌مرة بن ‌عروه بن‌ مسعود الثقفيه» مي‌باشد25 و برخي نامش را «آمنه» گفته‌اند.26 درباره سن ايشان نيز بسياري متعرض آن نشده‌اند و برخي كه آن را بيان كردند، تاريخ‌هاي متفاوتي گفته‌اند: 18 ساله، 25 ساله، (27) 12 ساله، (28) 17 ساله،(29) و تولد در دوران حكمراني عثمان.30 از اين رو تاريخ دقيقي به دست نمي‎دهد.
در پايان شيخ مفيد كه از علماي برجسته‎ي شيعي و مورد اعتماد مي‎باشد، امام سجاد(ع) را علي اكبر و شهيد كربلا را علي اصغر معرفي كرده است؛31 همچنين ايشان در نقل فرمايش امام سجاد(ع) در مجلس ابن زياد، فقط به اين فرمايش امام اكتفا كرده كه من برادري به نام علي داشتم، و مردم او را كشتند، و اين مطلب كه او از امام سجاد(ع) بزرگ‎تر بوده را نقل نكرده است.32
آيا امام حسين(ع) دختري به نام سكينه داشته‌ است و اگر چنين بوده، آيا در كربلا ازدواج كرده است يا پيش از آن؟ او در كربلا چقدر سن داشته و شوهر او چه كسي است؟ آيا اين مطلب صحت دارد كه همسر ايشان «مصعب بن ‌زبير» ـ برادر عبدالله بن ‌زبير ـ و قاتل مختار ثقفي بوده است و بر فرض صحت، چگونه توجيه مي‎شود؟
با دقت و تحقيق در كتب تاريخي و مقاتل درمي‌يابيم كه، تاريخ‌ نويسان شيعي و سنّي وجود دختري به نام سكينه را براي امام حسين(ع) ثبت كرده‎اند: شيخ مفيد مي‎نويسد: سكينه از جمله دختران امام حسين(ع) و نام مادرش «رباب» است.33 مرحوم طبرسي نيز با ذكر اين مطلب، مي‌فرمايد: امام حسين(ع) وي را به عقد عبدالله بن‌الحسن، ـ برادر زاده‌اش ـ درآورد كه در روز عاشورا به شهادت رسيد،34 و در كتاب «مقتل‎الحسين» آمده است: ايشان با پسر عمويش ـ عبدالله بن‌الحسن ـ ازدواج كرد كه در روز عاشورا، قبل از اين كه بين آن‎ها وصلتي صورت بگيرد، به شهادت رسيد و هيچ بچه‌اي از ازدواج آن‎ها به دنيا نيامد.35 همچنين مرحوم طبرسي نقل مي‌كند: سكينه بنت الحسين(ع)، در روز عاشورا ده ساله بوده است.36
ذهبي نيز در كتاب «تاريخ الاسلام»، سكينه را دختر امام حسين(ع) مي‌داند و فهرستي از كتبي را كه از سكينه ـ بنت الحسين(ع) ـ نام آورده‌اند، ذكر مي‌كند37 كه حدود بيست كتاب است؛
بنابراين، كتب بسياري از سكينه ـ دختر امام حسين(ع) ـ ياد كرده‎اند، كه نام برخي از آن‎ها را، افزون بر آن‎چه در متن آمده، در پي‌نوشت آورده‎ايم!38
امّا درباره‎ي سنّ آن بزرگوار، سخن روشني وجود ندارد و از مجموع اقوال مورّخان استفاده مي‌شود كه ايشان در جريان كربلا ازدواج كرده، يا حداقل در سنّ ازدواج بوده است.
مرحوم شيخ مفيد در اين باره مي‎فرمايد: روايت شده كه حسن‌ بن ‌حسن يكي از دو دختر امام، حسين(ع) ـ عمويش ـ را براي خويش خواستگاري كرد. امام حسين(ع) به او فرمود: فرزندم، هر دخترم را كه بيشتر دوست داري، خود اختيار كن، تا او را به همسري تو درآورم. حسن حيا كرده پاسخي نداد؛ پس امام حسين(ع) فرمود: من دخترم فاطمه را براي تو اختيار كردم؛ زيرا او شباهت بيشتري به مادرم فاطمه(س) ـ دختر رسول خدا(ص)ـ دارد.39
از اين روايت استفاده مي‌شود كه دختر ديگر امام حسين(ع) (سكينه) است كه در آن زمان ـ قبل از جريان كربلا ـ به سن ازدواج رسيده بوده كه امام حسين(ع) حسن ‌بن‌ حسن را براي انتخاب يكي ازآن، دو آزاد گذاشت. ذهبي مورخ بزرگ اهل سنت نيز در كتاب «تاريخ الاسلام» مي‌گويد:
«سكينه بنت الحسين(ع) با چند نفر ازدواج كرد كه اولشان عبدالله بن حسن بوده است و بعد از او مصعب بن زبير، عبدالله بن عثمان حزامي، زيد بن عمرو، عبدالعزيز بن مروان، و ابراهيم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج كرده است»40
اما اين كه آيا حضرت سكينه بعد از عبدالله بن ‌حسن، با كس ديگري ازدواج كرده يا خير، اقوال مختلفي وجود دارد؛ ذهبي در تاريخ اسلام مي‌گويد: «پس مصعب با سكينه ازدواج كرد و پيش از اين كه به هم برسند مصعب كشته شد و بعد از او نيز چند نفر با سكينه ازدواج كردند.» ابي الفرج اصفهاني نيز در كتاب «الاغاني» چنين مي‌گويد:
علي محمد علي دخيل در كتاب «سكينة بنت الحسين» بعد از نقل تمام اقوال از كتب مختلف، چنين نتيجه‌گيري مي‌كند: «اين اسامي و شوهران حضرت سكينه به شكل عجيبي، بلكه به صورت نادر مخلوط شده‌اند، تا جايي كه يك اسم به دو نيم شده و از هر نيمي به تنهائي شوهري بيرون مي‌آيد و براي سكينه دو همسر پيدا مي‌شود.»41 نيز در جاي ديگري مي‌گويد: «اين اقوال گوناگون درباره‎ي همسران حضرت سكينه، از روايات مختلفي كه در اين زمينه وجود دارد، ناشي شده است كه گاه با يكديگر اختلاف يا تناقض دارند؛ مثلاً در يك صفحه از كتاب «الاغاني» چهار روايت ديده مي‌شود كه همه آن‎ها با يكديگر تناقض دارند؛»42 باز در چند صفحه بعد، بحث را چنين جمع‌بندي مي‌كند: «اين گونه روايات قابل اعتماد و اطمينان نيست و از جمله اقوال و رواياتي كه در اين باره وجود دارد، آنچه كه نزد شيعه پذيرفتني است، اين است كه حضرت سكينه جز با پسر عمويش عبدالله بن‌الحسن ازدواج نكرد.»43
علماي اهل سنت نيز در كتب خود، اين اعتقاد شيعه را نقل و با آن موافقت كرده‎اند.
كتب ذيل از جمله‎ي كتب شيعه و سني است كه اين موضوع را روايت كرده‌اند:
1. اسعاف الراغبين، ص 210؛
2. رياض الجنان، ص 51؛
3. اعلام الوري، ص 127؛
4. سفينه البحار، ص 638 ؛44
5. مقتل الحسين، اثر مقرم، ص 330؛
6. سكينه بنت الحسين، اثر مقرم، ص 72؛
7. ادب الطف، ج 1، ص 162.
اسارت اهل‌بيت(ع) چه مدت طول كشيد؟
در حادثه‎ي كربلا پس از پايان نبرد، اهل‌بيت امام حسين(ع) را اسير گرفته، شهر به شهر گرداندند و در كوفه و شام به نمايش گذاشتند. اين فاجعه، نقض آشكار قوانين اسلام بود؛ چرا كه اسير گرفتن زن و مرد مسلمان از نظر اسلام مردود؛ است همان گونه كه علي(ع) نيز در جنگ جمل اسير كردن زنان را روا نشمرد و عايشه را به همراهي تعدادي از زنان به شهر خودش باز گرداند؛ اما متجاوزان اموي بازماندگان و فرزندان پيامبر(ص) را به اسارت گرفته، مثل اسيران كافر، از كوفه به شام فرستادند، چهره‎ي زنان اسير را بر اهالي شهرها و روستاهايي كه بر سر راه بود، نشان دادند45 و با آن‎ها در نهايت سنگدلي و خشونت مانند كنيزان و غلاماني كه از بيگانه گرفته باشند، رفتار كردند.46
حضرت زينب(س) هنگام عبور از كنار جسد شهدا، در اعتراض به اين اسارت فرمود: اي محمد(ص)! اينان دختران تو هستند كه به اسارت مي‌روند…47
روز دوازدهم محرّم، به فرمان عمر بن سعد، سپاه به سوي كوفه به راه افتاد. ابن سعد بازماندگان امام(ع) را كه خاندان پيامبر(ص)بودند، با شيوه‌اي درد آور به صورت اسير به كوفه آورد و مردم كوفه نيز براي ديدن اسيران، از شهر خارج شده، در كنار راه ايستاده بودند.
اسيران اهل‌بيت(ع) به مدت نامعلومي در زندان ابن‌زياد ماندند و پس از كسب اطلاع ابن زياد از يزيد، به سوي شام رهسپار شد و روز اول ماه صفر 61 هـ ق به دمشق رسيدند. و با توجه به نقل صحيحي كه اسيران اهل بيت در روز بيستم ماه صفر سال 61 هجري مطابق با اولين اربعين شهادت امام حسين(ع) به كربلا رسيده باشند بايد بيش از چند روز در دمشق نمانده باشند كه شهيد قاضي طباطبايي در كتاب گرانسنگ «تحقيق در اولين اربعين سيدالشهدا‌(ع)» اين قول را تقويت كرده است، بنابراين مي‎توان گفت مدت اسارت اهل بيت حدود يك ماه بوده است.
«علي بن‎الحسين» در زيارت عاشورا كدام يك از فرزندان امام است؟
منظور از علي بن الحسين(ع) در زيارت عاشورا كه گفته مي‎شود:
السلام علي علي بن الحسين.
علي اكبر است؛ زيرا ما در زيارت عاشورا بر شهداي كربلا سلام مي‎فرستيم و از اولاد امام حسين(ع) تنها علي اكبر در كربلا به شهادت رسيد و اگر گفته شود كه علي اصغر هم در كربلا به شهادت رسيد، در جواب مي‎گوييم: از علي اصغر در مقاتل به عبدالله رضيع ياد شده است، نه علي اصغر.48
همچنين وقتي ابن زياد در دارالاماره چشمش به امام سجاد(ع) افتاد، پرسيد چه نام داري؟ پاسخ داد علي بن الحسين. ابن زياد گفت: مگر خدا علي بن الحسين را نكشت امام سجاد فرمود:
كان لي اخ اكبر مني يسمي علياً قتله الناس.
برادر بزرگ‎تري داشتم كه اسم او علي بود و مردم او را كشتند.49 اين خود قرينه‎اي است بر اين كه منظور از «علي بن الحسين»(ع) در زيارت عاشورا علي اكبر است نه امام سجاد. البته شيخ مفيد امام سجاد(ع) را علي اكبر مي‎داند و علي، ـ جوان شهيد كربلا ـ را علي اصغر50. در نهايت منظور از علي بن الحسين در زيارت عاشورا علي جوان و شهيد در صحراي كربلا مي‎باشد.
تعداد فرزندان امام حسين(ع) و حضور آن‌ها در واقعه‌ي كربلا چگونه بود؟
طبق نقل شيخ مفيد، امام حسين(ع) شش فرزند داشت به نام‎هاي:
1. علي بن الحسين الاكبر يا امام سجاد(ع) كه كنيه‎اش ابومحمد و نام مادرش شهربانو يا شاه زنان ـ دختر يزدگرد پادشاه ساساني ـ مي‎باشد؛51
2. علي بن الحسين الاصغر، مادرش ليلا ـ دختر ابي مرة بن عروة بن مسعود ثقفي ـ است. او براساس گفته‎ي شيخ مفيد در ارشاد، دو سال پس از وفات جدّش علي(ع) در روز عاشوراي سال 42 هـ ق، متولد شد و اولين فرد از بني‎هاشم بود كه به ميدان رفت، وقتي اذن ميدان خواست، امام(ع) به او اذن ميدان داد و نگاه نوميدانه‎اي به او كرد و اشكش سرازير شد و گريست و فرمود:52 «خدايا! گواه باش جواني را به ميدان مي‎فرستم كه شبيه‎ترين مردم به پيغمبر تو، در خلقت و اخلاق، گفتار است، ما هر وقت مشتاق ديدار پيغمبرت مي‎شديم، به روي او نگاه مي‎كرديم.»53
3. جعفر، مادر او قضاعية بود. جعفر در حيات پدر بزرگوارش از دنيا رفت.
4. عبدالله، در مدينه متولد شده است و مادرش رباب، ـ دختر امرء القيس ـ مي‎باشد. امرء القيس در مدينه سه دخترش را به ازدواج اميرالمؤمنين(ع) و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) درآورد كه داستانش مشهور است. رباب به همسري امام حسين(ع) درآمد و سكينه و عبدالله، فرزندان حسين(ع) از رباب مي‎باشند.
5. سكينه، مادر او نيز رباب است. سكينه روز پنجم ماه ربيع الاول سال117هـ وفات كرد؛ وفات خواهرش فاطمه نيز همان سال است.54
6. فاطمه: مادرش ام‎اسحاق بوده است.
علي بن عيسي الاربلي در «كشف الغمة» گفته: اولاد حسين(ع) ده تن بودند؛ شش پسر و چهار دختر. سه تن از پسران وي علي نام داشته‎اند و محمد و عبدالله و جعفر. علي اكبر در كربلا در برابر پدر جنگيد و شهيد شد و علي اصغر صغير را تير زدند؛ همچنين گفته‎اند كه عبدالله نيز با پدر كشته شد. دختران او زينب و سكينه و فاطمه بودند. نسل امام حسين(ع) از علي اوسط، يعني زين العابدين(ع) است؛55 البته قول قوي و قريب به صحت و نظر شيخ مفيد است. پس در خاتمه مي‌توان گفت غير از امام سجّاد‌(ع) و جعفر بن الحسين‌(ع) تمام فرزندان ذكور امام حسين(ع) در كربلا به شهادت رسيدند.


پي نوشت :

1-. الارشاد، سلسلة مؤلفات شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ.مناقب آل ابي‌طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، چاپ علميه قم.اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آل‌بيت، چاپ اول، 1417 هـ.نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف، قاهره چاپ سوم.انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1288، دارالفكر، بيروت، چاپ اول 1417 هـ.تذكرة الخواص، سبط‌ بن جوزي، ص 249، موسسه اهل البيت، بيروت، چاپ اول، 1401 هـ.

2. كشف الغمة في معرفة الائمة، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق رسولي، تبريز، سوق مسجد الجامع.

3. نفس الهموم، شيخ عباس قمي، ص 415 و 416، انتشارات مكتبه الحيدريه، چاپ اول، 1379 ش.الايقاد، شاه عبدالعظيمي، ص 179، تحقيق رضوي، منشورات فيروزآبادي، چاپ اول، 1411 هـ.معالي السبطين، حائري، ج 2، ص 170، موسسه النعمان، بيروت، 1412 هـ.

منتهي الآمال، قمي، ج 1، ص 807، موسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، 1411 هـ.كامل بهائي، عمادالدين طبري، ج 2، ص 179، مكتبه المصطفوي.

4. بحارالانوار، ج 45، ص 115، « …يا اخي فاطم الصغيرة كلمّا فقد كاد قلبها ان يذوبا» القندوزي، ينابيع المودة، ج 2، ص 421، انتشارات الشريف الرضي، چاپ اول 1371 ش.

5. موسوعة كلمات الامام الحسين، معهد تحقيقات باقرالعلوم، ص 511، دارالمعروف، قم، 1415 هـ، چاپ اول؛ ينابيع المودة، ج 2، ص 416.

6. كامل بهايي، همان.

7. تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا، ر.ك: سيد محمد، قاضي طباطبايي، چاپ سوم، قم، بنياد علمي فرهنگي شهيد آيت‌الله قاضي طباطبايي، 1368، ص 174.

8. نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف، قاهره، چاپ سوم؛مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 89، تحقيق صقر، بيروت، دارالمعرفة؛الارشاد، سلسلة المولفات، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آ ل البيت، چاپ اول 1417؛مناقب آل ابي‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، چاپ علميه قم؛الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 25، تحقيق خرسان، منشورات دارالنعمان، 1966 م؛كشف الغمة، الاربلي،ج 2، ص 214، تحقيق رسولي، تبريز، سوق مسجد الجامع؛تذكرة الخواص، سبط بن‌‎جوزي، ص 249، موسسه اهل بيت، بيروت، 1401.

9. بحارالانوار، ج 45، ص 46.

10. كشف الغمة، همان.

11. الملهوف علي قتلي الطفوف، سيد بن طاوس، تحقيق فارس تبريزيان، ص 168، دارالاسوة، 1375 ش؛ تاريخ يعقوبي، يعقوبي، ج 2، ص 245، دارصادر بيروت، چاپ ششم، 1995.

12. اقبال الاعمال، سيد بن‌طاوس، ج 3، ص 74، تحقيق جواد قيومي، الاعلام الاسلامي، چاپ اول، 1416 هـ. .

13. بحارالانوار، ج 45، ص 232.

14. بحارالانوار، ج 45، ص 329.

15. نسب قريشي، مصعب الزبيري، ص 59، دارالمعارف قاهره، چاپ سوم؛انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1288، دارالفكر، بيروت، چاپ اول، 1417 هـ؛سلسة المؤلفات، الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414 هـ؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسة آل‌البيت، چاپ اول، 1417 هـ؛مناقب‌ آل ابي‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسة انتشارات علامه، چاپ علميه قم؛تذكرة الخواص، سبط بن جوزي، ص 249، موسسه اهل‎البيت، بيروت، 1401 هـ؛

16. كشف الغمه في معرفة الائمه، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق رسولي، تبريز سوق مسجد الجامع.

17.تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 256، بيروت، موسسه الاعلمي و الارشاد، ج 2، ص 33؛ مقتل ابي‌مخنف، لوط‌بن‌يحيي، ص 7، تحقيق غفاري، چاپ علميه قم، 1398 هـ؛العوالم، بحراني، 157، چاپ امير قم، تحقيق مدرسه امام مهدي(عج) چاپ اول، مقتل الحسين(ع)، خوارزمي، ص 273، نشر نورالهدي، چاپ اول، 1418 هـ؛مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 157، مكتبة بصيرتي، چاپ پنجم، 1394 هـ.؛

18. الطبقات الكبري، محمد بن‌ سعد، ج 5، ص 211، دارصادر؛نسب قريش، مصعب الزبيري، ص 57، 58، دارالمعارف، قاهره، چاپ سوم؛انساب الاشراف، بلاذري، ج 3، ص 1287، دارالفكر، بيروت، 1417 هـ، چاپ اول؛سلسلة المولفات، الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 135، دارالمفيد، بيروت، 1414؛تذكرة الخواص، سبط بن‌ جوزي، ص 249، موسسه اهل‌البيت، بيروت، 1401؛اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 478، موسسه آل ‌البيت، 1417، چاپ اول؛

19. مناقب آل ابي‌طالب، ابن‌شهرآشوب، ج 4، ص 77، موسسه انتشارات علامه، مطبعة علميه قم؛كشف الغمة في معرفة الائمة، الاربلي، ج 2، ص 38، تحقيق سيد هاشم رسولي، تبريز سوق المسجد الجامع؛

20. الطبقات الكبري، همان و نسب قريش، همان و انساب الاشراف، همان و تذكرة الخواص، همان؛تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج 4، ص 340، موسسه الاعلمي بيروت؛ينابيع المودة، القندوزي، انتشارات الشريف الرضي، قم، 1371 ش، چاپ اول؛نصوص من تاريخ ابي‌مخنف، ج 1، ص 483 و 492، تحقيق كامل سلمان جبوري، دارالمحجة البيضاء، بيروت، 1419 هـ.

21. شيخ مفيد، همان، و طبرسي، همان، وابن شهرآشوب، همان.

22. اربلي، همان و ابن شهرآشوب، همان.

23. نسب قريش، ص 58 و الطبقات الكبري، ج 5، ص 212.

24. الملهوف علي قتلي الطفوف، سيدبن‎طاوس، ص212، تحقيق فارس تبريزيان، ‌دارالاسوة.

25. نسب قريش، ص 57 و الارشاد، همان و مناقب ابن شهرآشوب، و طبرسي، همان.مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 80، تحقيق سيد احمد صقر، بيروت دارالمعرفة.

26. سبط ابن الجوزي، همان.

27. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 109.

28. همان، ج 4، ص 77.

29. ينابيع المودة، القندوزي، ج 2، ص 415.

30. مقاتل الطالبين، ابوالفرج الاصفهاني، ص 80.

31. الارشاد، شيخ مفيد ،ج 2، ص 135.

32. همان، ص 116.

33. الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 37، انتشارات علميه اسلاميه.

34. اعلام الوري، طبرسي، ج 1، ص 418، نشر آل‌البيت، و الارشاد مفيد، ص 25، و كشف الغمة اربلي، ص 157.

35. مقتل الحسين(ع)، عبدالرزاق موسوي، ص 397، منشورات بصيرتي.

36. همان.

37. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج 7، ص 371. دارالكتاب العربي، بيروت، لبنان.

38. مقاتل الطالبين، ابوالفرج الاصفهاني، ص 94، 119، 133، 167.ـ انساب الاشراف، البلاذري، ج 3، ص 362.ـ الثقات، ابن حنان، ج 4، ص 351، مؤسسة الكتب الثقافه.ـ التاريخ الصغير، البخاري، ج 1، ص 273، دار المعرفه، لبنان، بيروت. ـ تاريخ خليفة بن خياط، العصفري، ص 274، دار الفكر، بيروت.ـ الطبقات الكبري، محمد بن سعد، ج 8، ص 475، بيروت.ـ تهذيب الكمال، المزني، ج 6، ص 397، مؤسسة الرساله.ـ تاريخ المدينة، ابن عامر، ج 2، ص 52، و ج 29، ص 69 در صفحات مختلف، دمشق دار الفكر.ـ اكمال الكمال، ابن ماكولا، ج 4، ص 316، و ج 7، ص 107، دارالكتاب الاسلامي، القاهره.ـ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 45، ص 169، ص 47، بيروت.ـ منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج 1، ص 547، مطبوعات حسيني.

39. الارشاد، شيخ المفيد، ج 2، ص 22، ترجمه، رسولي محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه.

40. تاريخ الاسلام، الذهبي، ج 7، ص 371، دارالكتاب العربي، لبنان، بيروت.

41. سكينه دختر امام حسين، ص 20. علي‌محمدعلي دخيل، مترجم دكتر فيروز حريرچي، انتشارات اميركبير.

42. همان، ص 20 ـ 22.

43. همان، ص 20 ¬ـ 22.

44. همان، ص 20، تا 22.

45. اللهوف، سيد بن‌طاوس ص 152، ترجمه، محمد جواد مولوي‌نيا، چاپ دوم، قم، انتشارات سرور، 1379.

46. همان، ص 126.

47. همان ، ص 170.

48. الارشاد، شيخ مفيد، ص 253، چاپ سوم، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1399 ق.نفس المهموم، شيخ عباس قمي، ص 524 ، قم، مكتبة بصيرتي، 1405 ق.

49. مقتل الحسين(ع) مقرّم، عبدالرزاق، ص 325، چاپ پنجم، بيروت، دارالكتاب الاسلامي، 1399 ق.جذوه‎اي از شرارة عشق حسين(ع)، حاج عباس راسخي نجفي، ص 80، چاپ اول، بي‎تا، 1369 ش.

50. الارشاد، ج 3، ص 135.

51. بحارالانوار، ج 45، ص 329.- الارشاد، ص 253.- نفس المهموم، قم، ص 524، كشف الغمة في معرفة الائمه، ص 214.

52. «اللهم اشهد أنه قد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولك، و كنّا اذا اشتقنا الي نبيّك نظرنا اليه».

53. نفس المهموم، ص 308.

54. نفس المهموم، ص 530.

55. كشف الغمة، ص 214، بحارالانوار، ج 45، ص 331.

منبع:تحقيقی در نهضت عاشورا

ورود امام حسين ( عليه السلام ) به كربلا

در مورد ورود حضرت سیّدالشهداء ابى عبداللّه الحسین علیه السلام به سرزمین کربلا اختلاف است ولى اصحّ تواریخ در مورد ورود آن حضرت به این سرزمین پر بلا روز دوم محرم الحرام سال ۶۱ هجرى مى باشد طبق روایت صحیح زمانى که حضرت به آن زمین رسیده ، پرسیدند این سرزمین چه نام دارد؟ جواب دادند قادسیه ، حضرت دوباره پرسیدند! آیا نام دیگرى دارد؟ عرض کردند نینوا! حضرت باز فرمودند! آیا نام دیگرى دارد؟ عرض ‍ کردند!به این سرزمین طَفّ نیز میگویند، دو باره فرزند رسول خدا(ص ) پرسیدند: دیگر چه نام دارد؟ عرض کردند: آرى ! این سرزمین را کربلا نیز مى گویند.

چون حضرت نام کربلا را شنیدند، فرمودند:

اللهمّ انّى اعوذ بِکَ مِنَ الکَربِ و البَلا

یعنى خدا یا پناه مى برم بر خودت از همه مشکلات و بلاها.

و نیز فرمودند: ههنا مَناخُ رِکابِنا و مَحَطُّ رِحالِنا و مقتَلُ رجالِنا وَ مَسفَکُ دِمائِنَّا...

بعد از آن فرمود: این موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است ، فرود آیید که این جا منزل و محل خیمه هاى ماست و این زمین جاى ریختن خون ما است و در این جاست که قبرهاى ما واقع میشود.

و فرمودند: رسول خدا (ص ) مرا از اینها خبر داده است . و در آن جا فرود آمدند. امّا همان زمان لشکر دشمن نیز در همان مکان اردو زد و چون روز دیگر شد چهار هزار لشگر دشمن در آن زمین پر بلا منزل کردند، (۱۶)

قربان مظلومیّتت یا ابا عبداللّه الحسین علیه السلام .

الا لعنه اللّه على القوم الظالمین

____________________________________________

۱۶-منتهى الآمال ص ۳۵۴ - سیره رسول اللّه و اهل بیته علیه السلام ج ۲ ص ۱۳۹ .

فرازى از زيارت ناحيه مقدسه

 


  • اَلْسَّلامُ على ابن خاتم الانبياءِ اَلْسَّلامُ على ابنِ سيد الاوصياء اَلْسَّلامُ على ابن فاطمة الزهراء اَلْسَّلامُ على ابن خديجة الكبرى اَلْسَّلامُ على ابن سدرةِ المنتهى اَلْسَّلامُ على ابن جنَّةِ المأوى اَلْسَّلامُ على ابنِ زمزمَ والصَّفا .


  • اَلْسَّلامُ على المرمَّلِ بالدماء اَلْسَّلامُ على المهتوكِ الخباء اَلْسَّلامُ على خامسِ أصحاب اهل الكساءِ اَلْسَّلامُ على غريبِ الغُرباءِ اَلْسَّلامُ على شهيدِ الشُّهداءِ السلام على قتيل الادعياء اَلْسَّلامُ على ساكنِ كربلاء  اَلْسَّلامُ على من بكتهُ ملائكةُ السَّماءِ اَلْسَّلامُ على من ذُرِّيَّتُهُ الازكياءُ اَلْسَّلامُ على يعسوبِ الدين اَلْسَّلامُ على منازِلِ البراهين اَلْسَّلامُ على الائمة السادات اَلْسَّلامُ على الجُيُوبِ المُضَرَّجاتِ اَلْسَّلامُ على الشِّفاهِ الذّابِلاتِ .


    اَلْسَّلامُ على النُّفُوسِ المصطلمات اَلْسَّلامُ على الارواحِ المُختَلَساتِ اَلْسَّلامُ على الاجسادِ العاريات اَلْسَّلامُ على الجُسُومِ الشّاحبات .


    اَلْسَّلامُ على الدماء السّائِلاتِ اَلْسَّلامُ على الاعضاءِ المُقَطَّعات اَلْسَّلامُ على الرُّؤوسِ المُشالات اَلْسَّلامُ على النِّسوَةِ البارِزاتِ . . .


    اَلْسَّلامُ على القتيل المظلومِ اَلْسَّلامُ على أخيه المسموم اَلْسَّلامُ على عليٍّ الكبيرِ اَلْسَّلامُ على الرَّضيعِ الصَّغير .


    اَلْسَّلامُ على الابدان السَّليبة اَلْسَّلامُ على العترَةِ الغريبة اَلْسَّلامُ على المُجَدَّلينَ في الفَلَواتِ اَلْسَّلامُ على النّازحينَ عن الاوطان .


    اَلْسَّلامُ على المدفونين بلا أكفانِ اَلْسَّلامُ على الرُّؤوسِ المُفَرَّقَةِ عنِ الابدانِ اَلْسَّلامُ على المُحْتَسَبِ الصّابِر .


    اَلْسَّلامُ على المظلوم بلا ناصِر اَلْسَّلامُ على ساكن التُّربَةِ الزاكية اَلْسَّلامُ على صاحب القُبَّةِ السَّامية اَلْسَّلامُ على من طهَّرَهُ الجليلُ اَلْسَّلامُ على من افتخرَ به جبرئيلُ اَلْسَّلامُ على من ناغاهُ في المَهْدِ ميكائيلُ .


    اَلْسَّلامُ على من نُكِثَتْ ذِمَّتُهُ اَلْسَّلامُ على من هُتكَتْ حُرمَتُهُ اَلْسَّلامُ على من اُريقَ بالظُّلمِ دَمُهُ اَلْسَّلامُ على المُغَسَّلِ بدمِ الجراحِ اَلْسَّلامُ على المُجَرَّعِ بكأساتِ الرِّماحِ اَلْسَّلامُ على المُضامِ المستباحِ اَلْسَّلامُ على المنحورِ في الورى اَلْسَّلامُ على من دفَنَهُ اَهْلُ القُرى اَلْسَّلامُ على المقطُوعِ الوَتين اَلْسَّلامُ على المُحامي بلا مُعين .


    اَلْسَّلامُ على الشَّيبِ الخَضيبِ اَلْسَّلامُ على الخَدِّ التَّريبِ اَلْسَّلامُ على البَدَنِ السَّليبِ اَلْسَّلامُ على الثَّغْرِ المقرُوعِ بالقَضيبِ اَلْسَّلامُ على الرَّأسِ المرفُوعِ اَلْسَّلامُ على الاجسْامِ العاريَةِ في الفلواتِ تَنْهِشُها الذِّئابُ العادياتُ وتختلِفُ اليها السِّباعُ الضّارياتُ . . .


    فلئنْ أخَّرَتْني الدُّهُورُ وعاقَني عن نصرِكَ المقدُورُ ولمْ أكُنْ لِمَنْ حارَبَكَ محارباً ولمن نَصَبَ لك العداوةَ مُناصباً فَلانْدُبَنَّكَ صباحاً ومساءً ولابكيَنَّ لكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دماً حسرَةً عَلَيْكَ وتأسُّفاً على ما دَهاكَ وتلَهُّفاً حتّى أموتَ بِلَوْعَةِ المُصابِ وغُصَّةِ الاكتئابِ