۱۳۹۷ دی ۲۳, یکشنبه

چگونه زندگی خانوادگی مطلوبی داشته باشیم/ اهمیت کمیّت حضور در خانه

چگونه زندگی خانوادگی مطلوبی داشته باشیم/ اهمیت کمیّت حضور در خانه

افراد موفق کسانی هستند که٬ از یک خود آگاهی واقعی بر خورداربوده و در قبال پیش آمدهای ناگوار و سخت٬ نیاز به داروهای آرام بخش را در خود احساس نمی کنند! افراد موفق و ماهر بخوبی خود را با مسائل گوناگون زندگی تطبیق میدهند!

آنها خود را می شناسند و میدانند که چه نقشی را در زندگیشان ایفا می کنند و تا چه حد استعداد دارند! ما نیز میتوانیم شخصی موفق و خوش بین باشیم٬ بشرط اینکه: چشم خود را بروی امکانات موجود و راهکارهای آن بخوبی باز کرده و در تغیر وضع کنونی زندگی به نیروی کم نظیر باطنی خود متکی بوده و با توکل به ذات یکتا٬ به آنچه که در سرنوشتمان بودیعه گذاشته شده ارج نهیم! و بدانیم که کلید اتکاء به نفس در وجو خودمان است! مامیتوانیم از همین امروز از عزت نفس بیشتری بر خوردار باشیم٬ بشرط اینکه: همیشه در زندگیمان آراسته و منظم باشیم ٬به نام خودوموقعیتمان ارج نهیم٬ در جلسات بحثی هر چند کوتاه داشته باشیم! با حالتی آرام و گامهای استوار قدم بر داریم! با دیگران با زبانی خوش ٬ مثبت و دلگرم کننده صحبت کرده و همواره لبخندی بر لب داشته باشیم! این شعار مثبت را همواره یادمان باشد

مهر، شکست در روابط خانوادگی بدترین نوع شکست است. خوشبختی در زندگی عمدتا به دلیل داشتن روابط خوب با اعضای خانواده، دوستان و همکاران حاصل می شود. مهارت در ایجاد روابط اجتماعی خوب تاثیر بیشتری بر موفقیت دارد تا مجموعه توانایی های ذهنی، تحصیلی و تجربه. بنابراین ما باید یک متخصص روابط بشویم تا در تعامل با دیگران با درایت و شایستگی لازم عمل عمل کنیم.

خوشبختانه مهارت های اجتماعی قابل آموختن و قابل یادگیری هستند. ما می توانیم از خود شخصیتی قابل احترام پرورش دهیم که زندگی خانوادگی و شخصی ما را دگرگون کند. وقتی ما به بررسی اینکه چه کسی هستیم و در روابط با سایرین چه عواملی دارای اهمیت است می پردازیم، سپس در حوزه های خاصی تصمیماتی اتخاذ می نماییم و خود را متعهد به اجرای آنها می کنیم و در مرحله بعد خود را مقید می کنیم که با این تصمیمات و تعهداتی که برای خود معین کرده ایم زندگی کنیم.

ارزش های ما در ارتباط با خانواده و سایر افراد مهم زندگی مان چه هستند؟ اصول مشترک این ارزش ها چیست و در روابط خود با دیگران ما مظهر چه ارزشی هستیم؟ در روابط اجتماعی چه نوع رفتاری را مناسب می دانیم و از نظر ما چه عواملی در شخصیت و رفتار خود و دیگران بیشترین اهمیت را دارد؟

هنگامی که رفتارمان با دیگران انعکاس والاترین ارزش هایمان باشد احساس خوشحالی و اعتماد به نفس بیشتری به ما دست می دهد. برای خود بها و احترام بیشتری قائل می شویم و احساس آرامش و رضایت بیشتری می کنیم و در زندگی و کارمان با سایرین هماهنگی بیشتری را تجربه می کنیم. اگر همواره بر طبق ارزش هایمان عمل می کنیم یک زندگی طبیعی همراه با آرامش خواهیم داشت.

تصویر ذهنی شفافی برای آینده خود و خانواده مان بسازیم

پنج سال آینده را در نظر بگیریم و با ارزش های شفاف تصویر آینده مان را از زندگی شخصی و خانوادگی دقیقا ترسیم کنیم. با پاسخ به پرسش های زیر تصویر زندگی آینده مان را تکمیل کنیم.

نظرمان در مورد یک زندگی خانوادگی کامل چیست؟

اگر بخواهیم یک زندگی بی عیب و نقص را تجسم کنیم این زندگی چگونه است؟

دوست داریم چه نوع محیط زندگی و خانه ای برای خانواده مان بسازیم؟

تصور کنیم می توانیم هر کاری که مایل باشیم برای آنهایی که دوستشان داریم انجام دهیم. از امروز چه کارهایی را برایشان انجام خواهیم داد؟

دوست داریم با هر یک از اعضا خانواده و کسانی که با آنها صمیمی هستیم چه روابطی داشته باشیم؟

هدف های زندگی خانوادگی و شخصی مان را مشخص کنیم.

دقیقا مشخص کنیم در زندگی خانوادگی می خواهیم به چه هدف هایی برسیم. این یک قسمت مهم است هر قدر در مورد هدفمان صراحت بیشتری داشته باشیم، خواسته ما سریع تر تحقق می یابد. انسانهای خوشبخت وقت زیادی صرف می کنند تا دریابند چه می خواهند باشند و چه داشته باشند یا انجام دهند. در نتیجه، زندگی آنها بسیار جالبتر، هیجان انگیزتر و لذت بخش تر از آنهایی است که به طور شناور روزها را سپری می کنند، بدون اینکه هدف روشنی داشته باشند و بدانند به کجا می روند و چرا. ما می توانیم هم اهداف قابل لمس و هم غیر قابل لمس برای روابط خانوادگی و غیرخانوادگی داشته باشیم.

ایجاد و حفظ روابط خوب

روابط خوب خانوادگی را بر هر چیزی ترجیح دهیم و نیازهای عزیزانمان را بالاترین اولویت زندگی خود قرار دهیم. برای حفظ روابط خوب خانوادگی هر نوع تغییر و تطابقی را که لازم است در کار و امور بیرونی ایجاد کنیم.

در محل کار وقتمان را فقط صرف کار کنیم و آن را هدر ندهیم. به خاطر داشته باشیم وقت ضایع شده در کار به معنی بردن کار به خانه است که نهایتا از وقت خانواده کم می شود. قاعده ای می گوید در محیط کار کیفیت وقت مهم است و در خانه کمیت وقت اهمیت دارد. وقت بیشتری را صرف زندگی خانوادگی کنیم. در خانه برای ایجاد و حفظ روابط با کیفیت بالا به زمانی طولانی و بی وقفه نیاز داریم. عشق، محبت و اعتماد را نمی توان با عجله ایجاد کرد. هر چه زمان بیشتری را صرف ایجاد روابط با مهمترین افراد زندگی مان کنیم کیفیت زندگی مان در تمام حوزه ها افزایش پیدا می کند.

به یاد داشته باشیم تماشای تلویزیون، روزنامه یا کار با کامپیوتر صرف وقت با خانواده محسوب نمی شود. عاملی که باعث ایجاد روابط خوب بین افراد می شود تنها در کنار هم بودن نیست، بلکه تعامل بین افراد هم هست.

در نتیجه می توان گفت که باید برای زندگی خانوادگی و فردی خود تعهد عمل ایجاد کنیم و هر روز قدمی به سوی مهمترین هدفی که ما را به سوی بهبود روابط خانوادگی و فردی سوق می دهد برداریم. هنگامی که خود را مقید به ایجاد و حفظ یک زندگی شخصی متعالی کنیم کیفیت کلیه بخش های زندگی مان بهبود می یابد و در خانه نیز احساس رضایت و خوشحالی بیشتری می کنیم و در محل کار نیز موثر تر و تواناتر خواهیم بود.

ما یک با به دنیا آمده ایم و یک بار نیز می میریم. نمی توان دوبار زندگی کرد ،  پس باید مسیر زندگی خود را به بهترین نحوه ی ممکن پیش ببریم. اما برای داشتن یک زندگی موفق باید نکاتی را دانست و در نظر گرفت. در این مطلب به توضیح این نکات می پردازیم.

روزی روزگاری دور، روان شناسان و روان پزشکان، جایی وارد عمل می شدند که دیگر از دست مشاوره های خانوادگی و دوا و درمان های مرسوم کاری برنمی آمد اما در دنیای مدرن امروز، به همان اندازه ای که مردم برای بیماری ها یا تعمیرات وسایل زندگی شان، نزد مشاور و متخصص می روند، مراکزی هم وجود دارد که می تواند جایی برای کمک به حل مشکلات شخصی و روانی باشد

 مراکزی که در سال های گذشته در ایران تعداد آنها، هرروز بیشتر از دیروز شده و نظارتی قانونی برای کمک به مردم درباره آنها وجود دارد. این گزارش درباره تمام اتفاقات و مسایل مربوط به مشاوره است که از زبان موسوی چال، رییس انجمن مددکاری ایران می خوانید.

 سوال اول؛

 آیا آمار بالا رفته مراجعه به مشاوران

نشانه خوبی است؟

 در ۸ سال گذشته، آمار مراجعان به مشاورها بالا رفته است اما این آمار را نباید نشانه بدی در نظر بگیریم و به آن مشکوک باشیم چون به همان اندازه ای که شرایط اجتماعی، اقتصادی و باعث شده مشکلات و فشارهای روانی بالا برود، مردم هم بیشتر به این نتیجه رسیده اند که به کمک نیاز دارند. اگر دقت کنید تعداد مراکز مشاوره بیشتر شده است. بخشی از این بالا رفتن آمار، به دلیل افزایش صحیح این مراکز است که به قصد کمک تخصصی دایر شده اند. در حال حاضر ۱۰۰۰ مرکز مشاوره با نظارت بهزیستی، حدود ۲۰۰ مرکز با نظارت وزارت ورزش و جوانان (سازمان ملی جوانان سابق) و حدود ۲۰۰ مرکز با نظارت شورای نظام روان پزشکی و روان شناسی در حال ارائه خدمات به مراجعان هستند. علاوه بر این مراکز، مطب های خصوصی، وزارت آموزش و پرورش، نیروی انتظامی و هم خدمات مشاوره ای انجام می دهند تا آمار این مراکز و دسترسی مردم بیشتر شود. از یک نگاه کلی، شاید این ارقام کمی بالا و حتی خوب به نظر برسد، اما در نگاه تخصصی، هرچقدر تعداد این مراکز بیشتر باشند، بازهم کم است و معتقدم فرهنگ مراجعه به روان شناس و مشاور برای کمک گرفتن درباره مشکلات و مسایل روان شناختی، باید در جامعه گسترش پیدا کند و هر روز بیشتر از دیروز شود.

سوال دوم؛

 مراجعه به مشاور،

 فرهنگ خوبی است؟

 فرهنگ مراجعه به مشاور، یکی از بهترین فرهنگ هاست. مردم باید بپذیرند به همان اندازه که برای خرابی ماشین، وسایل خانه و سراغ متخصص می روند یا زمان بیماری ها به پزشکی متخصص مراجعه می کنند، برای مشکلات شخصی هم به متخصص مراجعه کنند. این متخصص همان مشاور یا روانشناس است که به آنها کمک می کند تا بتوانند تصمیم درستی بگیرند و از پس مشکلات برآیند. با این نگاه، فرهنگ مراجعه به مشاوره ها باید گسترش پیدا کند تا به این ترتیب آن کلیشه غلطی که اگر کسی سراغ مشاور برود، به زبان عامیانه دیوانه یا روانی است برداشته شود و مشاوره صحیح کمک کند در جامعه ای با مردمانی سالم تر و آگاه تر زندگی کنیم.

 سوال سوم؛

 چه زمانی باید

 به مشاور مراجعه کرد؟

 همیشه باید حواستان به خودتان و زندگی تان باشد. اگر احساس کردید کیفیت زندگی تان افت کرده، باید برای بهتر کردن آن کمک بگیرید. زندگی آرام، سالم و باکیفیت حق همه است و اگر در لحظاتی مطمئن شدید این حق از شما گرفته شده، اولین کسی که برای برگرداندن آن مسوول است، خودتان هستید. مراجعه به مشاورها در این زمان ها و زمان بحران های شخصی، خانوادگی، شغلی، ارتباطی و. همیشه لازم است. در این لحظات باید قدم بردارید و سراغ مشاوری بروید که بتواند به شما کمک کند. باید یاد بگیرید مهارت های زندگی تان را بالا ببرید. برای بالا بردن این مهارت ها به کمک مشاوران نیاز است. گاهی اوقات الزامی برای وجود مشکل و مراجعه به مشاور وجود ندارد. با بالا رفتن فشارهای اجتماعی و اقتصادی، مراجعه به مشاوری که به شما کمک کند، فشارهای روانی را کنار بگذارید و در تمام مراحل زندگی تصمیم های درست و مستقل بگیرید کافی است.

 سوال چهارم؛

 مشاور خوب را چطور باید

 پیدا کرد؟

 برای پیدا کردن مشاوران خوب، راه های مختلفی وجود دارد؛ به همان اندازه ای که از افراد اطراف خود، درباره کافه ها و رستوران ها، پزشکان متخصص و می پرسید تا گزینه ای خوب را انتخاب کنید، می توانید از اطرافیان در این زمینه اطلاعات به دست بیاورید. در کنار این سامانه ۱۴۸ هم وجود دارد که با تماس با این سامانه و صحبت درباره مشکل، می توانید هم راهنمایی های درستی بگیرید و هم به مشاوران متخصص در آن زمینه معرفی شوید. برای هرمشکلی مشاوری خاص وجود دارد و درباره مسایل مختلف باید سراغ مشاوران مختلف رفت. مشاور خوب مشاوری است که در حوزه های مختلف زندگی با شما صحبت کند و تنها کاری که ملزم به انجام آن است این است که نقاط ابهام و تاریک را از بین ببرد و مسیری شفاف در اختیار مراجع قرار دهد تا بتواند، درست و محکم، تصمیم بگیرد. مشاوران هیچ حق و مسوولیتی برای تصمیم گیری و دخالت در زندگی مراجعانشان ندارند و تنها وظیفه آنها شفاف کردن مسیر پیش روی بیمارشان است.

 سوال پنجم؛

 از چه کسانی نباید

 مشورت گرفت؟

 در سال های گذشته اتفاق عجیبی افتاده است. در قسمتی از برنامه های تلویزیونی خانواده، روان شناس یا روان پزشکی دارند که به سوالات مخاطبان جواب می دهند. این بدترین شیوه مشاوره است. به این دلیل که معمولا این مهمانان، نه به دلیل تخصص یا کارایی که براساس آشنایی قبلی با تهیه کننده، عوامل برنامه و روبروی دوربین نشسته اند و در مرحله بعد، از آنجا که همه چیز تلفنی و براساس زمان بندی مشخص اتفاق می افتد، مشاور هیچ وقتی برای کسب اطلاعات کافی و کشف واقعیت زندگی کسی که با او تماس گرفته ندارد و ممکن است راهنمایی اشتباهی انجام دهد. تماس با مشاوران تلویزیونی یا مشاوران اینترنتی و مشاوره هایی از این دست، نه تنها کمک نمی کند بلکه حتی باعث می شود گاهی راه حل های اشتباهی توصیه شود.

 سوال ششم؛

 نتیجه یک مشاوره خوب چیست؟

 

مهارت های زندگی، فقط از طریق خانواده، مدرسه و دانشگاه به افراد نمی رسد. همه این مهارت ها را به شکل کافی و درست یاد نمی گیرند و اینجاست که نقش یک مشاور خوب، مشخص می شود. مشاور خوب مهارت های زندگی را به افراد یاد می دهد. ۷۰ درصد اختلاف ها، مربوط به سوءتفاهم است. سوءتفاهم از آنجا ناشی می شود که افراد یاد نمی گیرند با یکدیگر صحبت کنند و حرف بزنند و در همین حرف زدن هرآنچه که می خواهند یا نمی خواهند را به یکدیگر نشان دهند. به همین تعارض بین افراد ایجاد می شود که اختلافات خانوادگی، شغلی، اجتماعی ورا می سازد. مشاوره خوب یاد می دهد درست حرف بزنند و درست ارتباط برقرار کنند. وقتی بدانید برای برقراری ارتباط چه راه ها و مسیری را باید بروید، خود به خود مشکلات زیادی حل می شود و سوءتفاهم ها و تعارض ها برداشته می شوند.

چطور روابط خود را بهبود بخشیم؟


آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که چطور می‌توان با دیگران ارتباط بهتری برقرار کرد؟

از آنجایی که هریک از ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که داشتن ارتباط مطلوب می‌تواند هم برای خود ما و هم برای اطرافیانمان بسیار تأثیرگذار باشد، یافتن‌راهکارهایی مناسب در این خصوص بسیار تأثیرگذار خواهد بود. در واقع اگر روابط خود را براساس زندگی توأم با آرامش و شادی‌بخش با دیگران قرار داده‌اید، زندگی شما در مسیری است که می‌توان آن را زندگی «هدفمند» نامید.

حالت مطلوب را در روابط خود با دیگران در نظر مجسم کنید و اجازه ندهید چیزی روی آن تأثیر بگذارد. دوست دارید روابط شما با همکار، همسر، دوست یا فرزندانتان چگونه باشد؟ آیا تمایل دارید احساس کنید دیگران شما را دوست دارند و فرد مهمی هستید؟
آیا ترجیح می‌دهید روابط شما بیشتر بر پایه احترام متقابل باشد یا دوست‌داشتن صرف؟


آیا دوست دارید کسانی که برای آنان کار می‌کنید به قابلیت‌های شما اعتماد کامل داشته باشند و بتوانید احترام و صمیمیت‌شان را جلب کنید؟

درباره روابط خود با هر کس دیگری که در دنیای شما زندگی می‌کند، چه نظری دارید؟ افرادی که هر روز از کنارشان عبور می‌کنید، کسانی که در اتوبوس یا هواپیما در کنارشان می‌نشینید. اگر می‌توانستید خودتان روابط با دیگران را کاملا در اختیار بگیرید و تنظیم‌شان کنید، ترجیح می‌دادید این روابط چگونه باشد؟ فراموش نکنید قابلیت و توانایی برقراری ارتباط صحیح در زندگی‌تان از خود شما آغاز می‌شود و با خود شما هم‌ پایان می‌پذیرد.

بنابراین اگر خواستار آن هستید که این حق را از خودتان دریغ نکنید و واقعا از روابط خود لذت ببرید، باید مسئولیت کامل نحوه روابط خود را با دیگران بپذیرید.

نکته مهم این است که اگر بخواهید این ارتباط صحیح و لذتبخش در روابط شما تحقق یابد، این وظیفه دیگران نیست که خود را تغییر دهند.

کلید اصلی ارتباط

اکنون این عبارت بسیار مهم را مرور کنید و به خاطر بسپارید: «شما همان‌گونه خواهید بود که فکر می‌کنید!» از آنجا که نمی‌توانید از نظر جسمی فرد دیگری باشید بنابراین تنها  می‌توانید دیگران را در فکر خود احساس و بررسی کنید. در نتیجه تمام افراد در زندگی شما افکاری هستند که در ضمیر شما وجود دارند، بنابراین روابط شما، نحوه تفکر شما در مورد دیگران است. احساسی که شما در مورد مردم دارید، تنها در ذهن شماست و احساسی که در مورد اطرافیان دارید از افکارتان ناشی می‌شود. مثلا ممکن است آنان به گونه‌ای رفتار کنند که از نظر شما ناخوشایند باشد اما روابط شما با آنان هنگامی که رفتار بدی دارند با رفتار خود آنها تعیین نمی‌شود بلکه تنها با برداشت شما از آن رفتار تعیین می‌شود. رفتار آنان مربوط به خودشان  است و شما نمی‌توانید رفتار آنها را در ضمیر خود تغییر دهید.

کسانی که شریک زندگی شما هستند، فرزندانتان، خانواده، بستگان و حتی افرادی که در سیاره دیگری زندگی می‌کنند، با حسی که قابل بیان نیست، همگی در افکارتان قرار می‌گیرند و به نوعی افکار شما را تشکیل می‌دهند. وقتی در آن سوی دنیا، هواپیمایی سقوط می‌کند، شما در مورد قربانیان آن حادثه احساس خاصی دارید؟ آنچه احساس می‌کنید و شما را به آنان مرتبط می‌سازد، افکار شماست. اما خود آنان هم در افکار شما جای می‌گیرند بنابراین شما بدون آنکه خود این افراد را ببینید، تنها با افکارتان با آنان مرتبط می‌شوید. بدین‌ترتیب می‌توانید به قدرت و عظمت افکار خود پی ببرید و این همان کلید اصلی برقراری ارتباط است؛ ضمیر، ذهن و افکار خود شما.

از افکارتان بهره بگیرید

حال زمان آن رسیده است که از خودتان بپرسید «در مورد کسانی که با آنان در ارتباط هستید، چگونه فکر می‌کنید؟» به خاطر داشته باشید آنچه فکر می‌کنید همان تحقق می‌یابد و شما منشأ آن فکر هستید. اگر فکر می‌کنید کسی که دوستش دارید اخلاق بدی دارد، این نگرش شما درباره آن شخص بر روابط‌تان تأثیر می‌گذارد و شما در شرایطی قرار می‌گیرید که از او بیزار می‌شوید.

وقتی فردی رفتار خاصی دارد، آیا آن رفتار را منفی تلقی می‌کنید و با خودتان می‌گویید: «وقتی او این کار را می‌کند، من از او ناراحت می‌شوم»؟ در واقع واکنش منفی، به دلخوری، ناراحتی و منفی‌گرایی بیشتر می‌انجامدزیرا رفتار شما تنها تابع افکارتان است. بنابراین در چنین شرایطی که واکنش شما منفی است، تنها براساس منفی‌گرایی عمل می‌کنید. به جای بررسی رفتار دیگران و آنگونه قضاوت‌کردن، می‌توانید رفتار خود را تغییر دهید. به خاطر داشته باشد که او این رابطه بد را به وجود نمی‌آورد بلکه شما با نحوه تفکرتان، باعث ایجاد روابط نامطلوب می‌شوید.

شما می‌توانستید به جای عبارت یادشده بگویید «او راه خود را می‌رود و الان هم همان گونه عمل می‌کند که باید می‌کرد. اما او ویژگی‌های قابل توجه دیگری هم دارد که من آنها را دوست دارم، باید توجه خود را بر آنها متمرکز کنم».

سعی کنید زیاد از دیگران انتقاد نکنید. واقعیت این است که دیگران با قضاوت‌های شما تعریف نمی‌شوند بلکه شما خود را فردی نشان می‌دهید که از همه انتقاد می‌کند. دیگران براساس افکار خودشان و رفتار حاصل از آن شناخته می‌شوند. پس آنچه شما باید انجام دهید این است که تلاش کنید در مورد دیگران افکاری را  در ضمیر خود جای دهید که با نوع روابطی که می‌خواهید داشته باشید هماهنگ باشد، بنابراین همان‌گونه که شما همان‌چیزی می‌شوید که در سراسر روز فکر می‌کنید، روابط شما نیز همان می‌شود که در مورد آن می‌اندیشید.

روابط‌تان را هدفمند کنید

به طور کلی کیفیت زندگی  ما ارتباط مستقیمی با کیفیت روابط ما با مردم دارد. در ضمن باید افزود که نحوه روابط ما با دیگران بیانگر نوع روابط ما با خودمان است؛ بله روابط ما با خودمان.


شما رابطه‌ای ثابت و دائم با ضمیر و جسم خود دارید. وقتی می‌گویید:«من با خودم گفتم»، به 2موجود اشاره می‌کنید؛«من» اشاره به خود نامشهود(ضمیر) شما دارد و «خودم» به وجودی مادی اشاره می‌کند که دارای نام، نشانی و شماره‌شناسنامه است.

وقتی «شما»،‌«خودت» را سرزنش می‌کنید، خود نامرئی شماست که در مورد خود مرئی شما قضاوت می‌کند. این رابطه‌ای است که شما هر روز با خودتان دارید. اگر تصور می‌کنید انسانی متزلزل هستید، این اندیشه شما باعث می‌شود در عمل نیز همین‌گونه باشید و غیر از این ممکن نیست. اگر خود را فردی مقتدر، با نفوذ و مهربان می‌بینید که ممکن است مرتکب اشتباه هم بشود، اینگونه هم عمل خواهید کرد. اگر به خود علاقه‌مندید، عشق یا دوست داشتن چیزی است که دارید و به دیگران منتقل می‌کنید. صرف‌نظر از اینکه دیگران با شما چه برخوردی دارند، شما می‌توانید تنها چیزی را که دارید، ببخشید.

آنچه در درون دارید حاصل افکار شماست. اگر نفرت را در درونتان می‌پرورانید، چیزی که عرضه می‌کنید نفرت است. اگر در درونتان دچار کمبود اعتماد به نفس هستید، تحقیر و توهین چیزی است که به دیگران می‌بخشید. اما اگر در درون خود عشق و همدلی می‌پرورانید، عشق و همدلی به دیگران خواهید بخشید. روابط شما در همان مسیری قرار می‌گیرند که شما در زندگی انتخاب می‌کنید. اگر مسیر شما از طریق تحمل درد و رنج است و همواره می‌پرسید چرا مشکلات حل نمی‌شوند، در این صورت روابط شما هم با درد و رنج توأم است. اگر به دنبال نتیجه گرفتن هستید و همواره می‌خواهید درس‌هایی از زندگی بگیرید، روابط شما هم همین خط سیر را دنبال می‌کند اما اگر در پی هدف هستید و زندگی‌تان هدفمند است، روابط شما هم این موقعیت را در زندگی‌تان نشان می‌دهد. در این صورت، ‌شما در زندگی چیز‌هایی را کسب می‌کنید اما نمی‌توانید هیچ‌چیز را برای خود نگهدارید.

برخورد شما با دیگران در مراحل مختلف زندگی باید به گونه‌ای باشد که انتظار دارید در همان مراحل با شما همان‌گونه برخورد شود. این تمام چیزی است که می‌توان در مورد ارتباط صحیح گفت. هدف این است که به جای انتقاد و قضاوت، ارتباط مناسبی داشته باشید. اگر پاسخ نفرت را با نفرت یا خشم  بدهید، به این دلیل نیست که شما در شرایطی مجبور به این کار شده‌اید بلکه علت آن همان چیزی است که درون خود شماست. اگر در درون خود فقط عشق و محبت داشته باشید، هراندازه هم که تحت فشار باشید، نمی‌توانید نفرت بروز دهید.

اگر انسان هدفمندی شوید، خواهید دید که برخورد شما با دیگران به طور کلی تغییر می‌کند و شیوه‌ای جدید در پیش خواهید گرفت؛ شیوه‌ای که دیگران را به شما نزدیک‌تر می‌کند، در حالی که در گذشته که سعی می‌کردید دیگران را به رفتارکردن مطابق میل خودتان وادارید، نمی‌توانستید چنین نتیجه‌ای را بگیرید؛ در واقع هرچه بیشتر ایثار کنید بیشتر هم نتیجه می‌بینید اما اگر سعی کنید به زور منافعی را به دست آورید، کمتر نتیجه می‌گیرید و کمتر هم لذت می‌برید.

محبت؛ اساس رابطه هدفمند

اساس روابط هدفمند محبت است. اما محبت تنها این نیست که به کسی بگوییم دوستش داریم زیرا این کلمات ممکن است به هر کس گفته شود. محبت واقعی یعنی ایثارکردن، بی‌توجه به آنکه چه چیزی نصیب شما می‌شود. محبت فرایندی درونی است که باید آن را وارد روابط خود کنید. اساس رابطه هدفمند عشق و ایثار است. این عنصر مهم عشق که در حد ایثار تجلی پیدا می‌کند، چگونگی هدف را تعریف می‌کند و در ایجاد روابط صحیح و مناسب مهم است.

سعی کنید افراد را برحسب کارهایشان نسنجید بلکه در ورای بخش نامرئی آنان روحی را که در آن جسم کوچک قراردارد ببینید. اگر با آن روح با مهربانی برخورد کنید و این محبت را در عمل به‌ آنها نشان دهید، آنها هم در مقابل با  محبت پاسخ می‌دهند. بدین‌ترتیب شما با دیگران روابط مهرآمیز خواهید داشت زیرا محبت را در دل خود جای داده‌اید؛ نه آنکه آن را در وجود دیگران جست‌وجو کنید.

اگر با بعضی افراد خانواده‌تان مدتی مشکل داشته‌اید، آنان دیگر عامل نفرت نیستند، دیگر عصبانیت و منفی‌گرایی شما از بین رفته و به جای آن عشق بدون انتقاد قرار گرفته است. این کار به سال‌های طولانی روان درمانی و استفاده از انواع داروهای گیاهی و شیمیایی نیازی ندارد بلکه شما باید دگرگون شوید. جالب آنکه وقتی بدینگونه رفتار کنید، خیلی چیزها را که در زندگی از دست داده بودید  یا اصلا نداشتید به دست خواهید آورد.

افرادی که قبلا بسیار تحمل‌ناپذیر به نظر می‌رسیدند، دیگر مورد انتقاد شما قرار نمی‌گیرند، شما به آنان محبت می‌کنید و با وجود آنچه در حافظه خود در موردشان دارید، آنان را می‌بخشید و به خود یادآوری می‌کنید که آنان باتوجه به شرایطی که در آن قرار گرفته بودند، عمل کرده‌اند. کسی نمی‌تواند بیش از این از کسی انتظار داشته باشد. شما به آنان محبت می‌کنید و با نگاهی به گذشته که از آنان انتقاد می‌کردید، درخواهید یافت که امروز روابط‌ شما با آنان به‌گونه‌ای صحیح و انرژی‌بخش متحول شده است.

سعی کنید روی اهداف اصلی خود ایستادگی و پافشاری کنید. فراموش نکنید که شما برای خدمت به این دنیا آمده‌اید. اگر با مشکلی روبه‌رو شدید،  فقط از خود بپرسید:«من در این شرایط چه خدمتی می‌توانم بکنم؟» و کاملا گوش دهید تا بالاخره راه‌حل را بیابید. غرور و خودخواهی را هم کنار بگذارید و محبت کنید.

روابط محکم و قوی هنگامی به وجود می‌آیند که 2نفر خود را متعهد ‌ببینند که بدون هیچ‌گونه قید و شرطی یکدیگر را دوست بدارند و با تمام توان موجب رشد و پیشرفت یکدیگر باشند. هر دو طرف، بدون هیچ‌گونه خودخواهی و بدون اینکه بخواهند شکل خاصی به روابط خود بدهند، آزاد بیندیشند. وقتی ما یکدیگر را کاملا باور داشته باشیم، هیچ‌گونه حد و مرزی هم برای آن وجود نخواهد داشت.

براي ۵ دقيقه هم که شده است، هر گونه گرفتاري و مشکلات زندگي روزمره خود را فراموش کنيد و به راه هاي زيادي که براي بهبود کيفيت زندگي، آسان کردن زندگي و افزايش سال هاي باقي مانده عمر وجود دارد، فکر کنيد.

فرد مورد علاقه خود (والدين، فرزندان) را در آغوش بگيريد تا هورمون هايي مانند اکسي توسين که مانع از افسردگي مي شود، بيشتر ترشح شود.

حداقل ۱۰ نعمتي را که براي آن سپاسگزار خداوند هستيد، بنويسيد. نتايج بررسي هاي متعدد نشان مي دهد، سپاسگزاري باعث نشاط و سلامت بيشتر مي شود.

در طبيعت گل ها را بو کنيد تا آرامش و انرژي شما بيشتر شود. با بو کردن گل، مولکول هاي موجود در اسانس طبيعي آن ها وارد سيستم عصبي مي شود و اين امر باعث تعادل هورموني مي شود.

آب تازه صيفي جات را بخوريد تا بدن انرژي لازم را کسب کند.

بين وعده هاي غذايي، تنقلات سالم مانند بادام، سبزيجات و نان هاي سبوس دار ميل کنيد تا نه تنها خلق و خوي شما بهتر شود بلکه به علت نظم پيدا کردن ميزان قند، وزن بدن نيز تعادل پيدا کند.

هر چند ساعت به مدت ۵ دقيقه نفس عميق بکشيد. تنفس عميق با کاهش دادن هورمون هاي استرس باعث کاهش اضطراب مي شود. اين امر براي داشتن خواب بهتر و وزن مناسب نيز مفيد است.

با چند ساعت مديتيشن و دور بودن از فناوري هاي روز مي توانيد به احساس آرامش بيشتري دست يابيد.

سالاد سبزيجات را که سرشار از ويتامين، مواد معدني و کلروفيل است به برنامه غذايي خود اضافه کنيد.

حداقل يک وسيله حاوي ماده شيميايي سمي را از محيط زندگي خود حذف کنيد. به عنوان مثال خوش بوکننده هوا.

يک کار خير، هر چه که باشد، انجام دهيد.

با استفاده از برس نرم از قسمت پايين پا به طرف قلب، بدن را ماساژ بدهيد تا جريان خون بهبود يابد و جريان لنف عادي و تراکم سموم در بافت ها کمتر شود.

کمي سولفات منيزيم را به آب وان اضافه کنيد. منيزيم موجود از طريق پوست جذب مي شود و باعث شل شدن عضله، کاهش درد و حفظ سلامت قلب مي شود.

۹۰ درصد بدن انسان از آب تشکيل شده است. با خوردن آب کافي بسياري از دردها مانند سردرد کاهش مي يابد.

در طبيعت پياده روي کنيد. درختان و گياهان به طور منظم دي اکسيدکربن را به اکسيژن غني تبديل مي کند. هواي اکسيژن دار باکتري و ويروس را از بين مي برد، تنفس را بهبود مي دهد و مانع از بروز سرطان مي شود.

روزي ۲تا۳ وعده ميوه بخوريد. ميوه هايي با رنگ هاي شاد، سرشار از فيتونيوترينت است.فيتونيوترينت از بدن در برابر بيماري مغز محافظت مي کند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر