پست های پرطرفدار

۱۳۹۰ بهمن ۲۶, چهارشنبه

سالروز جنگ بنى نضیر

یهودیان بنى نضیر هزار تن بودند که در مدینه سکنا داشتند. آنان در امان رسول 

خدا(صلى الله علیه وآله)بودند به شرط آن که دشمنان را بر رسول خدا(صلى الله علیه 

وآله) نشورانند و با آنان همدست نشوند، اتفاقاً مردى از قبیله قُریظه یک تن از بنى

النضیر را کشت. وارث مقتول بنا بر پیمانى که قبلاً بسته بودند خواست هم قاتل را 

بکشد و هم دیه بگیرد ولى بنى قریضه گفتند این حکم بر خلاف تورات است. بالاخره 

سخن بدانجا ختم شد که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درمیان آنها حکم کند، 

حضرت فرمود: این پیمان بر خلاف تورات است همان طور که بنى قریظه مى گفتند، 

حکم حضرت نفوذ یافت ولى بنى نضیر از آن حکم رنجیدند و کینه حضرت را بر دل 

گرفته و در پى انتقام بر آمدند. روزى موضوعى پیش آمد که پیغمبر(صلى الله علیه 

وآله) دیه دو نفر را از بنى النضیر قرض کند به ناچار به طرف آن قبیله روانه شد 

ولى داخل نشد، پشت مبارک را بر دیوارى تکیه داد و نشست، بنى نضیر گفتند: 

هرگز چنین فرصتى به دست نمى آید دستور دادند یک نفر به بام رود و سنگى بر سر 

حضرت بیاندازد، در این حال جبرئیل نازل شد و حیله آنها را به حضرت اطلاع داد 

حضرت نیز راه مدینه را پیش گرفت. چون به مدینه رسید محمدبن مسلمه را به نزد 

آنها فرستاد که حال که عهد خویش را شکستید; پس از شهر خارج شوید. ولى آنها 

با پشت گرمى عبداللّه بن ابى خارج نشدند و گفتند هرچه مى خواهى انجام ده. 

پیامبر(صلى الله علیه وآله) امیرالمؤمنین(علیه السلام) را روانه آنجا نمود و دستور

 داد که جلوتر برود، و خود نیز با عجله به دنبالش روانه شد. در بنى نضیر نماز 

خواندند و سپس آنها را به مدت پانزده شبانه روز محاصره فرمودند. حضرت دستور 

داد درختان خرماى آنها را از جا برکنند تا آنان به کلى ناامید شوند. چون اوضاع را 

اینطور دیدند، اجازه خواستند که کوچ کنند، حضرت نیز به آنان اجازه داد، ولى به 

آنان فرمود: بیشتر از آنچه که شتران حمل مى کنند، اجازه حمل اموال ندارند. 

یهودیان قبول نکردند ولى پس از چند روز راضى شدند. حضرت فرمود: چون اول 

قبول نکردید، هرچه دارید بگذارید و بروید. یهودیان هراسان شدند و دیدند که اگر 

قبول نکنند ممکن است جان سالم به در نبرند. آنها خانه هاى خود را خراب کردند تا 

به دست مسلمانان نرسد، ولى زمین هاى کشاورزیشان باقى ماند و حضرت نیز 

مقدارى از آن را به على بن ابیطالب(علیه السلام) بخشید.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حوادث الایام، صفحه 93.

هیچ نظری موجود نیست: